امسال گام های عمو نوروز نا استوار و لرزان به سوی ما می آید و علی رغم تمایل خیلی ها با سرعت سال ۱۳۹۰ رو به پایان است. دشمنان کوس جنگ را نواخته اند و باد زمزمه های شوم پلیدی را به سمت باغ هدایت می کند و لاشخواران بر ستیغ شاخه های خشک درختان پیرامون این گربه ملوس منتظر حمله شیاطین لحظه شماری می کنند.
ما باید هفت سین صلح را بچینیم و قبل از آن که زود دیر شود باید دست به کار شویم. کاسه چه کنم چه کنم را کنار بگذاریم و برای هم تب کنیم و اگر لازم باشد بمیریم.
دوستان من اگر شکممان سیر است، پیرامون خود را خوب ببینیم و گرسنگان گرسنه تر از دیروز را دریابیم و قبل از آن که امیدشان به نا امیدی مبدل شود در کنار سفره مان جایی برای آنان باز کنیم.
امیدوارم سالی سخت تر از سال ۹۰ انتظار ما را نکشد اما باید خود را برای سال های سخت تر آماده کنیم.
من بر خلاف بسیاری که اعتقاد دارند، ما ایرانی ها مشارکت جو نیستیم و در کارهای انفرادی موفق تر یم اعتقاد دارم که این گفته القای دیدگاه ستمگران برای به بردگی کشیدن محرومان به ویژه آنانی که دچار فقر علمی و فرهنگی هستند در جامعه تکثیر شده است در حالی که ما در طول تاریخ نشانه های زیادی را در ارتباط با مشارکت اجتماعی مشاهده می کنیم که تحولات عظیمی را ایجاد کرده اند و نمونه بارز آن انقلاب انقلاب مشروطه و ۵۷- صرف نظر از نتایج آن- بوده است.
دوستان من
نیوکانت ها و نو محافظه کاران جهان چه در اسراییل و چه در ایران سال ۲۰۱۲ را از سال ها قبل برای جنگ جهانی برگزیده اند و ایران را به عنوان بهترین گزینه برای اهداف شوم خود انتخاب کرده اند، برای آن که دروغ بزرگشان بر ملا نشود -تا مجددا فرصت یابند دروغی دیگر بسازند-دو راه حل دارند یک آن که بگویند خداوند از نظر خود مبنی بر نابودی جهان برگشت و دویم آن که دست به جنگی ویرانگر بزنند که البته می دانند این شیر خفته شاید در برابر مصایب و اذیت مگس ها تحمل کند اما در برابر هجوم بیگانه هرگز آرام نخواهد نشست و این یعنی در گیر شدن کل خاورمیانه و جنگی فرا گیر.
عزیزان من
آنان که می دانند و آگاهی دارند جنگ میراث شوم ضحاک صفتانی است که خوراکشان مغز جوانانی برومند است تا مار های خودخواهی خود را آرام کنند تمام تلاش خود را برای جلو گیری از جنگ به کار ببرند اما به یاد داشته باشند که یگانه راه، آگاهی بخشی و افزایش دانایی افراد جامعه است.
اکنون زمان آن رسیده است تا به تاریکی ها و دخمه های وحشت و تباهی حمله بریم و بر تباهی های بی خردی چراغ بیفروزیم و رنسانسی نو در کشور پدید آوریم البته می دانم راه سختی در پیش داریم و پلیدان نیز بر سخت گیری ها و خون ریزی های خود خواهند افزود.
نمی توانستم چون گذشته فقط به تبریک فرا رسیدن سالی نو بسنده کنم، دل نگرانی هایم بیش تر از آن بود که بی خیال بگذرم. می ترسیدم بترسم و سکوت کنم ، باید ترس را کنار زد و با هم حرف هایمان را تکثیر کنیم.
با این حال عید خوبی را در کنار خانواده برای شما آرزو می کنم.
دقایقی پیش برای خرید قارچ رفته بودم یک بسته 250 گرمی قارچ داخل یک بسته پلاستیکی که حسابی سلفون پیچ شده بود.
کاسب محل می خواست اونو داخل یه کیسه پلاستیکی دیگه بذاره که به یاد این همه پلاستیک در اطرافم افتادم که از سر و کول زندگی ما بالا میره ،مانع از کارش شدم و گفتم به کیسه نیاز نیست و این را بارها به او تذکر داده بودم اما هیچگاه به خرجش نرفته بود.
به یاد آن همه کیسه که در منزل جمع کرده بودم افتادم به یاد دشت هایی که از کیسه های پلاستیکی پر شده است از شهرهایی که پلاستیک از سر و کولشان بالا می رود، تصمیم گرفتم همینکه به منزل رسیدم از دوستداران محیط زیست بخوام که بیاییم کمپینگی ایجاد کنیم و با این مسئله مبارزه کنیم
فکر می کنم مبارزه کردن ساده است فقط کافی است وقتی خرید می کنیم برای بسته هایی که خود دارای پکیج مناسب است را داخل پلاستیک دیگری نکنیم فقط همین واقعا چه اشکالی داره با خود یک سبد خرید داشته باشیم و برای هر چیزی از کیسه های نایلونی استفاده نکنیم!!؟
اسم آن را هم بذاریم کمپینک مبارزه با پلاستیک
حالا کی باهامه
درود بر شما
یک ماه میشه که به دیدار شما نیامده ام دلیل این مسئله اصلاح و به روز کردن سایت
است این سایت اولین سایت جستجوی آنلاین ایرانی در کشور و شاید هم در دنیا باشه که اطلاعات خوبی در اختیار مخاطبین قرار میده.
اکنون از شما دعوت می کنم به این سایت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده سر بزنین البته برای مشاهده گلها و گیاهان باید عضو بشین.
کمک شما به من اینه که پس از بررسی سایت نظر خودتون رو برای من بنویسین
سپاس
سایت اطلاعات جامع فضای سبز و معماری منظر با موفقیت مرحله آزمایشی خود را پشت سر گذاشت
درود بر شما
امشب با خبری خوب به دیدار شما آمده ام، آرزوی دیرینه من در حال عملی شدن است، سالها قبل اولین نرم افزار فضای سبز ایرانی را برای اولین بار با عنوان پردیس با همکاری تعدادی از علاقمندان تولید کردم که با استقبال خوبی از سوی متخصصین مواجه شد اما از آنجا که ما عادت کرده ایم پروژه های بزرگ را به دست عوامل دولتی کلید بزنیم از سوی مدیران و متولیان وقت مورد استقبال قرار نگرفت و حتی سعی شد با بایکوت خبری در سازمان شهرداری و وزارت کشور آن کار بزرگ کم اهمیت جلوه پیدا کند اما هیچ ابری توان پوشاندن خورشید را ندارد.
ده سال قبل با هزینه ای بالغ بر 400.000.000 ریال آن پروژه انجام شد اما آرزوی من داشتن برنامه ای عملی بود که با مشارکت همه متخصصان و دانشمندان فضای سبز، طراحی محیط، معمار منظر و باغبانی بود تا به وسیله آن در مسیر سر سبزی و آبادانی ایرانی گام برداریم.
نمی دانید چه اندازه خوشحال هستم امروز با موفقیت فاز یک سایت جامع اطلاعات فضای سبز و معماری منظر با موفقیت آزمایش شد و با درصدی از اطلاعات مورد آزمایش قرار گرفت، اکنون این سایت برای بررسی اشکالات احتمالی فعال است انتقال 80 درصد اطلاعات باقی مانده به سایت درحال انجام است و امید که تا پایان تابستان با تلاش شبانه روزی تیم همکار با موفقیت به اتمام رسد.
اکنون دست یاری به سمت شما دراز می کنم و استدعا دارم دقایقی از وقت خود را به بررسی سایت به آدرس زیر اختصاص دهید و نظرات خود را از طریق ایمیل مشخص شده به من منتقل نمایید تا با راهنمایی شما با حداقل اشکال و ایراد این سایت بتواند همکار علاقمندان به فعالیت تخصصی در تمامی پروژه ها باشد.
آدرس سایت :
نماد زیر یکی از نمادهای چینی است که تقریبا همه ما آن را دیده ایم ولی مفهوم آن را شاید به درستی ندانیم، مطلبی خلاصه برای این نماد یافتم فکر کردم شاید شما هم بخواهید بدانید مفهوم این نماد چیست؟
فرهنگ چینی، نماد «یین و یانگ» (تصویر) به صورت دو عنصر متضاد در یک دایره، نماینده حلقه دورانی دایره خلقت عالم است که به طور نمادین با S درونی که در آن واحد یین و یانگ را به هم پیوند داده و از هم جدا میکند، حالت مارپیچی دارد. این دایره نه بر مبنای مرکز بلکه پیرامون، شکل گرفته است و از برخورد و حرکتهایی در جهات مخالف بوجود آمده. یین و یانگ صمیمانه ولی متمایز با دیگری ازدواج کرده است، آنها در آن واحد مکمل، رقیب و متضاد هم هستند. مکملهای متضادی که ترتیب شب و روز، نت و مکث موسیقی، فعال و غیر فعال را ترکیب میکنند. حالت ایده آل و کامل، وقتی است که تعادل فعالی بین فعالتها را نشان دهد (ربیعنیا، به نقل از پل لازیر، 1380).
تصویر:نماد «یین و یانگ»
میدانید مرگ چیست؟ تعجب نکنید که یک سایت زیست محیطی که همیشه از زندگی باید سخن بگوید اکنون از تلخ ترین و تنفر برانگیز ترین کلمه ای که می توان شناخت سخن می گوید!!
راستش توی این ده روز دل و دماغ نوشتن نداشتم واسه اینکه دوستم یاسر انصاری شب ۲۱ تیر در اثر سکته قلبی در سن ۳۲ سالگی چشم از دنیا فرو بست.
شب هفت پدرش(دکتر انصاری) به من گفت شاگردت آخر نتونست تحمل کنه؟!!
چه بگم واقعا پشتم از این حرفش لرزید اشک مادر یاسر و دوتا خواهرش و همسرش خانم مژگان جمشیدی حال مناسبی برای هیچکس نگذاشته بود.
مرحوم را من وارد تشکل های زیست محیطی کرده بودم و باهم هفت هشت نفره با تلاش شبانه روزی کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست ایران را راه انداختیم بقیه کار تلاش خودش بود و راه انداختن سبز پرس.
باید بگم خصلت های خوبش به همه چیزش سر بود که آدم رو به فکر واداره و خواب از سر هر که به یادشه بدزده.
چقدر بد که آدم برای دلتنگی خیلی دیر به فکر می افته و خیلی زود هم همه چیز رو فرامومش می کنه اما ما ایرونی ها تازه پس از دست دادن عزیز تازه یادمان می افته که کی رو از دست داده ایم.
یاسر زود رفت خیلی زود تر از آن که برای رفتنش بهانه ای را پیدا کنیم بهانه با بی بهانه از کف داده ایم و دیگر بعانه ای برای اینکه منتظرش بمانیم نداریم زیرا با همین دستان خودمان توی خاک سرد قرارش دادیم و بی بهانه تر بگم که اگه می نویسم شاید فقط می خوام خودم رو سبک کنم که دارم پرت و پلا می گم!!
دلم گرفته و از اینکه شما رو با غم خودم شریک کردم و به دامن شما اشکهام رو می ریزم منو ببخشید
از فردا سعی می کنم فکرم رو جمع کارم بکنم و به تعهدی که دارم یعنی نوشت مطالبی پیرامون فضای سبز عمل کنم
شب خوبی داشته باشید و آرزو می کنم که قبل از آنکه چیزی رو از دست بدید قدرش رو بدونید.
بدرود
امشب این پیام را در نظر بازدید کنندگان مشاهده کردم خوشحالی خودم را پنهان نمی کنم و از همه آن هایی که نمی شناسم و به من رای داده اند سپاسگزار هستم بی تردید خوشحال تر خواهم بود که اشکالات و ایرادهای وب را به من گوشزد کنید تا با رفع ایرادات علمی و فنی راه سخت را بهتر و با نشاط تر طی کنم.
با سپاس از همه شما و بی نهایت عشق به ایران عزیز
سلام دوست عزیز
پس از بررسی وبلاگ شما در مدت یک ماه گذشته وبلاگ شما به عنوان وبلاگ برتر پارسی در زمینه هنری و عمومی شناخته شد
با تشکر از زحمات شما
http://topblogs.blogfa.com/post-126.aspx
لطفا صفحه معرفی نامه خود به عنوان وبلاگ برتر را با عنوان:
وبلاگ برتر یا وبلاگ برتر گل و گیاه
در وبلاگتان لینک کنید...
http://topblogs.blogfa.com/post-126.aspx
خدا نگهدار شما و وبلاگ زیباتون
روزگار غریبی است که مرا یاد این شعر می اندازد:
دوستی با هرکه کردم خصم مادر زاد شد
آشیان هر جا گرفتم لانه صیاد شد
آن رفیقی که با خون جگر پرورده ام
پای کشتن مردنم بی مروت جلاد شد
خلاصه این که سالها قبل زنگ تلفن آخرهای شب در محل کارم (مجله پیام سبز) به صدا در آمد و مقدمه دوستی من با او شد، دوستی پیدا کردم که فکر می کردم یعنی ادعا داشت و من هم تا وقتی عکس ادعایش برایم ثابت نشده بود همیشه به دوستی با او افتخار می کردم.
امروز از او جدا شده ام ...
انسان ها واقعا غیر قابل پیش بینی هستند و تا وقتی شرایط امتحان پیش نیاید آن روی سکه را به درستی نشان نمی دهند و به عنوان یک تجربه ممکن است هیچگاه شرایط روز گذشته آدمی با فردای عمل او کاملا یکسان نباشد شاید هم متضاد باشد و این دوست گذشته نیز عاقبت تو زد از آب در آمد و بگذریم
اما از زیبایی های ایران بگویم:
سفری کاری پیش آمد به اتفاق همسر و فرزندانم به سنندج رفتیم.
سنندج و آبیدر زیبا و شهری که شبهای بی نظیر آن را باید تنها از آبیدر مشاهده کرد.
افسوس که ریز گردها نیز روزهای غم آلودی را به وجود آورده است
سنندج شهری است که مثل کردها آرام اما در دل غوغایی از شور زندگی و عشق به همراه دارد ، دستهای آزادی همه را به آغوش خود فرا می خواند اما هر چه بیشتر به آن نگاه کردم بیشتر دانستم که غمی پنهان در چهره دارد و خیلی چیزها که کم دارد و تنها باید کرد بود تا فهمید که کدام کاستی هاست که این چنین او را به تفکر و اندیشه وا داشته است.
راستی در سنندج دو بار اذان می گویند یکبار برای شیعه ها و یکبار هم برای اهل تسنن اما رنگ اذانشان هم با هم فرق دارد شاید اگر خوب بو کنی یکی خوش بو تر است برازنده قامت کردها که وقت نماز به لباسشان می چسبد.
آسمان سنندج همه جوره دو تایی است ستاره هایش شبها در آسمان می درخشند و سنندج با چراغ خانه هایش هم ، حتی شبها چنان غرق سنندج می شوی که آسمانش را هم از یاد می بری .
توی آبیدر میدانگاهی است که مجسمه ای در آن نصب شده است که نی می نوازد اما نی اورا برداشته اند تا صدایش درنیاید اما همین که به او نگاه می کنی برایت می خواند:
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند ...
باور کنید سنندج تکه ای از آسمان است باور ندارید به مظلومیتش سفر کنید
عجیب بود که راننگان به هم با صبر و حوصله راه می دهند ، بیشتر پیکان می بینی که بوق های ناهنجار روی ماشینها سوار کرده اند اما به ندرت بوق می زنند. از راننگی در سنندج لذت خواهید برد و صبوری کردها شما را به تعجب وا می دارد.
راستی جمعه ها به سنندج نروید همه جا تعطیل است ممکن است همه به آبیدر رفته باشند ، از غروب پنجشنبه تا سحر روز شنبه ابیدر جای سوزن انداختن نیست.
چند تا ازتصاویر زیبای آبیدر را برای شما قرار داده ام
چشم انداز شهر از آبیدر بسیار زیباست
اگر غبارهای عربی نباشد زلالی شهر چشم شما را خیره می کند
مجسمه آزادی
خبرگزاری فارس: هر ساله همزمان با فصل برداشت محصولات زراعی از جمله گندم و جو در اراضی کشاورزی ، کاه و کلش به جای مانده در مزارع توسط کشاورزان به آتش کشیده می شود که این امر باعث آلودگی هوای شهرها و روستاهای این شهرستان شده است.
ابراهیم حیدری رئیس اداره محیط زیست مرودشت اظهار داشت: با توجه به عدم وجود دستگاه سنجش آلودگی هوا در شهر به صورت دقیق میزان آلودگی قابل سنجش نیست.
حیدری افزود: آتش زدن بقایای کاه و کلش، از بین رفتن حاصلخیزی خاک، نابودی عناصر مفید زنده خاک، انهدام بافت خاک، کاهش ظرفیت نگهداری آب، به خطر افتادن سلامت عمومی مردم، رطوبت خاک و مرگ زمین را در پی دارد.
وی اضافه کرد: تولید گازهای زیانآور و گرمایش جهانی از دیگر عوارض این پدیده مضر انسانی است. رئیس اداره محیط زیست مرودشت ادامه داد: قبل از شروع فصل برداشت با هماهنگی فرمانداری و ادارات مرتبط همایشی در این زمینه برگزار و بخشداران و شوراها در این زمینه توجیه شدند و آمادگی لازم برای اطلاع رسانی وبرخورد با متخلفان احتمالی صورت پذیرفت و تعدادی از کشاورزان متخلف در چند روز اخیر به مراجع قضایی معرفی شدند.
وی با تاکید بر فرهنگسازی و اطلاعرسانی در این زمینه توسط رسانهها و صدا و سیما، خاطرنشان کرد: متولیان این امر با آموزش کشاورزان و ارائه خدمات،با راهکار اجرایی برای حل این چالش چاره اندیشی کنند.
این خبر را که خواندم یاد این افتادم که پس از برگشتن از شمال حتما در دو مورد مطلب بنویسم و از همه شما یاری بخواهم
اکنون فصل درو در اکثر شهرهای کشور در حال اتمام است ولی شیوه ای که به دلیل آفت های کندم در سالهای دور توصیه شده بود، با وجود شیوه های مدرن مبارزه تا کنون ادامه دارد.
کشاورزان پس از جمع آوری و دروی گندم کاه ها را جمع آوری و باقی مانده کلش را برای راحتی شخم آتش می زنند که علاوه بر آلودگی شدید زیست محیطی تاثیر نامطلوبی نیز بر بافت خاک می گذارد و نیز جانوران و میکروارگانیسم های مفید خاک را از بین می برد.
اکنون جامعه متخصصان کشور اعم از محیط زیست و کشاورزی باید برای این شیوه نادرست اندیشه کنند و کشاورزان تنبلی که آینده خود و سرزمین مادری را به مخاطره می اندازند را به ترک این عمل مضروادار نموده و به استفاده از روش های مفید ترغیب کنند.
چه باید کرد؟ چگونه می توان با این سنت غط مبارزه نمود؟
فکر می کنم دولت باید در این زمینه اقدامات اساسی تنبیهی را به عمل آورده و در کنار آن اطلاع رسانی ، آموزش و فرهنگ سازی اقدام کند. باید بررسی کارشناسی برای برآورد میزان خسارتی که این عمل به زمین های کشاورزی وارد می کند را به عمل آورد.
برای آگاهی نسبی از میزان خسارت کافی است بدانیم که اگر برای ایجاد یک سانت خاک مرغوب کشاورزی در شرایط مطلوب اقلیمی حداقل 500 سال زمان نیاز باشد و خسارت به وجود آمده فقط تا عمق یک سانتی متری خاک را تحت تاثیر قرار دهد به نظر می رسد میزان خسارت صدها هزار میلیار تومان شود و اگر با توجه به شرایطی که به هوا تحمیل می شود و آسیبی که از این محل به محیط زیست وارد می سازد و بررسی افزایش میزان مرگ و میر انسان ها و جانوران به ویژه بیماران ناراحتی قلبی، بی تردید رقم زیان از حد تصور خارج خواهد بود.
به نظر می رسد با وجود هشدارها ، دولت هیچ برنامه عملی برای این معضل ندارد و یا اگر هست من بی خبر هستم لطفا با هم اندیش هم مرا آگاه کنید و هم برای این مشکل راه حل ارایه فرمایید
جمعی از وبلاگ نویسان زیست محیطی به مناسبت این هفته اقدام به حرکتی نمادین به نام" موج سبز " کرده اند که جای بسی خوشحالی است زیرا هنوز کور سوئی از امید می توان دید و امید داشت که جنبش زیست محیطی در ایران شاید در آینده راه خود را پیدا کند.
من به عزیزان مبتکر دست مریزاد می گویم و از آنجا که موج های قبل وبلاگ نویسان را دنبال می کردم و موفقیت شان را در همراهی افکار عمومی دیده بودم و عمل زیبای آنان را با عقب نشینی آشکار تشکل های غیر دولتی و خاموشی سوال برانگیز آن ها – در این چند سال- مورد ارزیابی قرار دادم، سوال های بی شماری در ذهنم جرقه زد، برای برخی از آن سوالات پاسخ داشتم و بسیاری از آن ها بی پاسخ مانده است به همین علت با انتشار این نوشته علاقه دارم به پاسخ دست پیدا کنم و شاید با طرح این سوالات تلاش این عزیزان و همه کسانی که با تمام کاستی ها به دفاع از محیط زیست بر می خیزند پاس داشته شود. حال سوال این است:
چرا تشکل های زیست محیطی در ایران موفقیت چشمگیری ناشته اند؟
چرا مالزی می تواند توسعه کشور خود را بر روی دوش تشکل ها اداره کند ولی در کشور ما اداره تشکل ها بر روی دوش دولت هاست؟
بر سر جبهه سبز با 12000 عضو ناگهان چه آمد که حتی صدای آخرین نفس هایش را هم نمی شود شنید؟!
چرا تشکل ها در دولت نهم و دهم در لاک خود فرو رفته اند و علت بی تحرکی آن ها چیست؟
ضمن احترم به تشکل هایی که در کشور صادقانه فعالیت می کنند و با همه فشارهای جانبی -که حقا گاهی نفس کسانی را که از بیرون به آن ها نظاره می کنند را هم به شماره می اندازد - وهنوز به فعالیت شجاعانه خود ادامه می دهند علل ناکامی تشکل های غیر واقعی و سوری را مسایل زیر دانست:
1. کسانی معنی و مفهوم تشکل غیر دولتی را نمی دانند و اقدام به تاسیس می کنند
2. برخی قایم به فردند
3. جمعی خود خاسته نیستند
4. آنان خود ساخته هم نیستند
5. عده ای به دنبال منافع اقتصادی هستند
6. جمعی به جای اینکه شرکت تاسیس کنند تشکل به ثبت رسانده اند
7. تازه به دوران رسیده هایی که به دنبال خواسته های سیاسی هستند اما به دلیل اینکه به بازی گرفته نمی شوند به ایجاد تشکل زیست محیطی روی آورده اند
8. بزدل هایی که شجاعت سیاسی ندارند به همین دلیل تشکلی که برچسب غیر سیاسی را یدک می کشد را ایجاد میکنند.
9. دروغگو هایی که شعار ساختار دمکراتیک را برای جلب افکار عمومی به خود الصاق می کنند و اصلا رویکرد دمکراتیک ندارند
10. عده ای نا بخردانه می گویند: ما ایرانی ها تجزیه مان خوب است و ... ترکیب مان را ببرد به همین خاطر در کارها و فعالیت های انفرادی موفق هستیم ولی در حرکت های جمعی همیشه با مشکل مواجه می شویم
11. ساده لو حانی که عقیده دارند قوام و اضمحلال تشکل ها به دولت ها وابسته است و مثالمی زنند، دولت خاتمی به تشکلها اعتقاد داشت آن ها مثل قارچ از زمین روییدند دولت احمدی نژاد برای تشکل ها تره هم خرد نمی کنند به کما رفته اند و ..
12. خلق تشکلی که نون دونی عده ای ست
13. تشکل های بی هویتی که سپر بلای عده ای دیگر برای دوام عمرشان در تصدی هایی که لایقش نیستند
و دهها چیز دیگر......
اشتباه نکنید من با تشکل های غیر دولتی مخالف نیستم بلکه با تشکل هایی که با نیات غیر صادقانه فوق تاسیس شده اند مشکل دارم و واقعا این مطالبی که گفتم به هیچ تشکل غیر دولتی زیست محیطی که هدف غایی اش حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست باشد برچسب این چنینی نمی چسبد.
در حقیقت علت اصلی عدم موفقیت تشکل های واقعی را در طرح ها و برنامه های آنانهم عملکرد نا صواب تشکل های سوری و غیر واقعی دانست نه ناتوانی در برنامه ریزی و فقدان امکانات و نیروی انسانی مکفی، زیرا موفقیت حرکت های زیست محیطی در همراهی افکار عمومی و پیوستن آحاد ملت برای دفاع از محیط زیست است ولی با عملکرد نابخردانه تشکل های سوری، سبب بی اعتمادی ملت شده و تلاش صادقانه مدافعان محیط زیست را ناکام می گذارد.
از سوی دیگر تشکل های غیر دولتی نیازمند پرورش و جذب نیروهای علمی توانا و افراد موثر شجاع در داخل خود هستند و فکر می کنم تشکل های واقعی زیست محیطی باید افراد سیاسی قوی را در دل خود پرورش دهند، سیاسی بودن به معنی واقعی آن یعنی داشتن دانش و آگاهی لازم برای اداره امور کشوراست.
تهی بودن تشکل ها از شجاعان سیاسی و نیرو هایی که قادر به سازماندهی و سازمان بخشی به تشکل ها، فارغ از حب و بغض های شخصی و دلمشغولی های کاذب باشند سبب عقب گرد و باز نشستن نیروها و دلسردی سربازان محیط زیست می شود.
نظر سنجی این عزیزان نشان می دهد که فقدان قانون قوی و ضعف قانون موجود، سبب قتل تعدادی از بهترین و شجاع ترین محیط بانان ما شده است.
بر خلاف نظر دوستان که اعتقاد دارند ضعف و فقدان قانون موجب قتل عام چند دهه اخیر محیط بانان است من عقیده دارم که فقدان نیروهای کارآمد که بتوانند با همین قانون به صورت مستدل ، شجاعانه از خادمان محیط زیست و منابع طبیعی دفاع کنند سبب این حال و روز ماست. اگر به درستی بررسی کنیم با همین قانون هم می توان قاضی را مجاب به صدور احکام شدیدتری کرد اما آیا حکم قصاص بهترین راه حل برای خاتمه جنایت های آینده است.
آیا سودجویانی که به انهدام اندک سرمایه های باقی مانده زیست محیطی می اندیشند از ترس اعدام دست از عمل خود خواهند کشید؟
طبیعت خود به ما می آموزد که ... "در نظام طبیعت ضعیف پامال است". اگر تشکل های زیست محیطی قوی و نیروهایی معتقد به حفظ و نگهداری محیط زیست پرورش دهیم و اندیشه احترام به طبیعت را در جامعه خود نهادینه نماییم بی تردید به گوشه خانه ها پناه نمی بردیم!!
ما نباید به دولت ها اجازه دهیم نیروهای دست چندم خود را که از همه جا مانده اند، به ما تحمیل کند.
ما نباید به گونه ای عمل می کردیم که شهرداری ها به خود اجازه دهند که قوانین زیست محیطی را نادیده بگیرند.
ما نباید اجازه دهیم که یک نماینده مجلس برای تصاحب چهارسال دیگر کرسی مجلس ، جنگل و محیط زیست را قربانی مطامع خود سازد.
دولت ها باید از تشکل های زیست محیطی واقعی – نه آن هایی که در بده بستان ها فعال هستند – در تصمیم گیری هایی که در حوزه محیط زیست می گیرد دعوت کند نه آن که به صورت نمادین پس از تصمیم گیری در بازی خود وارد سازد.
تشکل ها باید توان علمی و تخصصی خود را به حدی افزایش دهند که نقض نظر آن ها سبب خفیف شدن اعتبارشان نشود.
اگر می خواهیم جاودان بمانیم باید منشور حفاظت از محیط زیست ایران تدوین گردد و همه تشکل های زیست محیطی حتی تا پای جان بر آن استوار بمانند، شاید به این صورت آیندگان گناه کوتاهی گذشته را بر ما ببخشند و برای اندک مانده هایی که می بینند از ما به نیکی یاد کنند.
. ...
بپذیریم که سربازان خوبی برای محیط زیست نیستیم و وقتی جبهه خودمان سوراخ دارد انتظار دارید دیو طمع به صف ما وارد نشود و به آنچه که ثروت و سرمایه ماست حمله نبرد.
از آن روی دشمن به ما چیره گشت / که عقل و روان نزد ما تیره گشت
چو دشمن گرامی شد و دوست خوار / به ناچار پیش آید این روزگار